مخواه جز نم اشکی دمی که می آیی
بمان که بی تو امیدی به ماندگاری نیست
به روز بی کسی از کس امید یاری نیست
تویی که جاری نور از صحاری دوری
مرو که در شب غم شط نور جاری نیست
مخواه جز نم اشکی دمی که می آیی
که دوستدار تو را غیر از این نثاری نیست
بمان، مرو که پس از این همه سیهپوشی
دگر تحمل ایام سوگواری نیست
بمان که فصل سرودن دوباره آمده است
و تاب آن که تو تنهایمان گذاری نیست
محمد رضا سرودلیر- بهار 75- تهران
منبع:http://sarvdelir.blogfa.com